قبل از شروع نقد فیلم اول یک سری اطلاعات از فیلم رو می ذارم که بدونید اصلا کی به کیه!

نام فیلم: بزرگسالان یا Grown Ups

ژانر: کمدی

کارگردان: Dennis Dugan

بازیگران: Adam Sandler, Salma Hayek, Kevin James

کشور: آمریکا

امیتاز فیلم: 6/10

انتشار: 2010

 

خلاصه ی داستان رو اگر بخوام به زبان ساده بگم، جمع شدن پنج دوست قدیمی که در زمان تحصیل توی مدرسه جزء تیم بسکتبال بودن که بازیشون هم خوب بود. 

و بعد از سی سال مربی بستکبالشون می میره و به این بهونه توی کلیسا دور هم جمع می شن و دیدار مجددی دارن با هم، و بعد از اون تصمیم میگیرن که چند روزی رو با خانواده هاشون با هم به تفریح به خونه ایی که توش بزرگ شدن برن.

و داستان از جایی شروع می شه که این پنج دوست و خانواده هاشون با تمام اختلاف هایی که با هم دارن دور هم جمع می شن و لحظات شاد و همین طور احساسی رو به مخاطب هدیه می دن.

راستش من خودم به شخصه طرفدار ادام سلندر هستم و تمامی فیلم هاش رو دنبال می کنم. اولا که یه جورایی همیشه کمدی هاش خانوادگی هست و در نهایت هم همیشه حرفی برای زدن داره، یعنی صرفا جهت خندیدن نیست. یه مفهوم خوب تهش واسه بیننده داره و کلا بازیگر بسیار توانمندی هست و فیلم های خوبی توی کارنامه بازیگریش داره.

و بریم سریع موضوع فیلم. 

هر کدوم از این پنج دوست با این که توی یک مدرسه درس می خوندن، هم تیمی بودن و همین طور بسیار صمیمی، همه شون با هم اختلاف های خیلی زیادی دارن. هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ اخلاقی.

یکیشون تهیه کننده ی فیلم های هالیوودی هست که بسیار زیاد موفقِ و درامد زیادی داره، توی خونه ی خیلی خفنی زندگی می کنه و همه بهش احترام می ذارن ولی آدم خوبیه و اصلا سعی نمی کنه خودش رو از بقیه جدا کنه. زندگی شویی موفقی نداره و دو تا پسر بچه ی شیطون داره که خودش فکر می کنه خیلی لوس بارشون آورده، اصلا حرف گوش کن نیستن و فقط توی دنیای مد و بازی های پلی استیشن و تفریحات مدرن گیر کردن. یه دختر بچه ی زیبا با روحیه ی حساس هم داره که به شدت طرفدار حقوق حیواناته! یه پرستار بچه هم داره که سعی می کنه از دوستاش مخفیش کنه و بگه که از دوستانشون هست و بچه هاش این قدر لوس نیستن که پرستار داشته باشن!

نفر بدی مردی با دو تا بچه ست که یه ماشین کادیلاک گرون قیمت داره! یه پسر بچه ی چهار ساله داره که هنوز از مادرش شیر می خوره! و یه دختر بسیار زیاد بد اخلاق و بد رفتار که نمی دونن چطور باید رامش کنن!

نفر بعدی مردی خانه داره! در واقع خانومش بیرون از خونه کار می کنه و اون کار های خونه رو انجام می ده و از دو تا بچه هاش مراقبت می کنه. و به همین خاطر مادر خانومش همیشه اذیتش می کنه و بهش یاداور می شه که بی عرضه ست.

بعدی یه مردیه که به زن های سن بالا علاقه داره! و در واقع همسرس به راحتی می تونه جای مادرش باشه! سه تا دختر بزرگ داره که دوست هاش از وجود اونا بی خبر بودن و یک دفعه سر و کله شون پیدا می شه، رفتارش با دوست هاش به شدت فرق داره ولی با این که با هم اختلاف های زیادی دارن به راحتی کنار هم می مونن و از سفرشون لذت می برن.

و اخرین دوستشون که مجرد هست و ازدواج نکرده و بیشتر به فکر خوش گذرونی و تفریح خودشه و از گیر و دار ازدواج خوشش نمیاد.

پنج دوست با خانواده هاشون دور هم جمع می شن ولی یکی از اونا که به جو هالیوود معروفه تصمیم می گیرن که روز بعد با خانوم و پسر هاش به سمت میلان حرکت کنن. همه از رفتن اون ها ناراحت می شن. روز اولی که اون جا هستن نه پسر هاش نه زنش نمی تونن با طبیعت خو بگیرن. حتی آرزو می کنه ای کاش یکی از پسر هاش فقط یه سنگ توی دریاچه بندازه! ولی بچه هاش توی دنیای مدرن خودشون گیر کردن. 

روزی که تصمیم به رفتن می گیرن مادر بچه ها متوجه می شه که پسر هاش دارن تجربه ی جدید کسب می کنن و دارن با چیز هایی آشنا می شن که توی زندگی قبلیشون نبوده، بازی با بچه های دیگه، دور شدن از دنیای دیجیتال و استفاده نکردن از تلفن های همراه، آب بازی، رفتن به جنگل و. این جاست که تصمیم می گیره سفر میلانشون رو لغو کنن تا بتونه با بچه هاش از این تفریح متفاوت و خانوادگی لذت ببره. 

خلاصه با موندگار شدن این خانواده همگی شروع می کنن به تفریح های متعدد و لذت بخش و همه ی زوج ها یکی یکی با هم رابطشون خوب میشه و.

چیزی که از فیلم دوست داشتم در واقع آخر داستان بود. 

ادام سنلدر (لنی فدر) با این که یه ادم خوشبخت به نظر می رسید این طور نبود. با زنش و بچه هاش رابطه ی خوبی نداشت.

ماشین کادیلاک دوستش در واقع مال خودش نبود و واسه پز دادن رنتش کرده بود و از کارش اخراج شده و دیگه پولی نداره.

کسی که با زن سن بالا رابطه داشت نشون دادن که همیشه هم با هم خوب نیستن و مشکلاتی دارن ولی سعی می کنن مشکلات رو با هم حل کنن و کنار هم بمونن.

اقای خانه دار و خانومش به این نتیجه رسیدن که رابطه ی شویی خوبی ندارن.

و کسی که مجرد بود و همه فکر می کردن چشمش دنبال دختر دوستشه نشون داد که هر چقدر هم بد باشه نمی تونه به دختر دوستش نظر داشته باشه.

در واقع پیام داستان این بود که هر کسی هر چقدر هم زندگی خوبی داشته باشه نمی تونه کامل باشه و با تمام این نقص ها باید هم دیگه رو دوست داشت و با هم زندگی کرد. در نهایت فیلم، همه چیز به خوبی و خوشی تموم می شه و همه ی زوج ها دوباره از اول شروع می کنن به دوست داشتن هم دیگه.

و کمدی این فیلم هم قشنگه. همون طور که گفتم یک کمدی خانوادگی هست ولی اگر ژانر کمدی رو دوست دارین پیشنهاد می کنم که از دستش ندین.

من خودم واقعا این فیلم رو دوست داشتم. امیدوارم که شما هم دوستش داشته باشین.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کشتی تفریحی قوی سفید samad1001.com فارور | Faroor دانلود رایگان مجموعه جدیدترین ها متخصص ارتودنسی در تهران ، دکتر فرهاد صدرالدینی معلم آزمون آنلاین پیرایشگر ابرو و صورت زنانه